نسیم عبداله زاده؛ کیوان بلند همتان؛ ناصر شیربگی
چکیده
یک سیستم آموزشی عادلانه میتواند تأثیر نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی را جبران کند و به افراد اجازه دهد از آموزش و تعلیم صرفنظر از پیشینه و زمینه خود بیشترین بهره را ببرند بهموجب قانون اساسی در ایران، آموزش تا سطح متوسطه رایگان است اما بهواسطه خصوصیسازی این امر محقق نشده بلکه سبب بازتولید نابرابری آموزشی گردیده است. بر همین ...
بیشتر
یک سیستم آموزشی عادلانه میتواند تأثیر نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی را جبران کند و به افراد اجازه دهد از آموزش و تعلیم صرفنظر از پیشینه و زمینه خود بیشترین بهره را ببرند بهموجب قانون اساسی در ایران، آموزش تا سطح متوسطه رایگان است اما بهواسطه خصوصیسازی این امر محقق نشده بلکه سبب بازتولید نابرابری آموزشی گردیده است. بر همین اساس، چهارچوب نظری این پژوهش، نظرات بولز و جینتیس؛ ایدهی ناسازگاری/ توافق، بوردیو و نظریه بازتولید؛ مایکل دبیلو. اپل؛ پداگوژی انتقادی بوده که یک بینش انتقادی نسبت به نابرابری آموزشی ارائه میدهند. بنابراین، تجارب مدیران مدارس متوسطه شهر سنندج را مبنای تحلیل نظری و تجربی برای تشریح وضعیت زمینهای، علی، مداخلهای چگونگی بازتولید نابرابری آموزشی قرار دادیم به موجب آن با ٣٠ نفر از مدیران آموزشی مصاحبه و برای تجزیهوتحلیل دادهها از تکنیک تحلیل مداوم و مقایسهای دادهها استفاده شد. نتایج نشان دادافزایش هزینههای تحصیل بهعنوان ایجادکنندهی شرایط زمینهای توأمان با برونسپاری آموزش دولتی و کاهش عدالت آموزشی بهعنوان شرایط علی ایجاد نابرابری آموزشی عمل کردهاند. همچنین اقتصاد محور شدن مدارس خصوصی بهعنوان شرایط مداخلهگر در ایجاد تمایز بخشی آموزشی در سطح فردی، خانوادگی و فضایی-منطقهای شهری دیگر پیامد نابرابری آموزشی است. برای جلوگیری و ممانعت از پیامدهای حاصل از خصوصیسازی آموزش بهمثابه بازتولید نابرابری و تمایز بخشی، مدیران آموزشی در مدارس به اتخاذ راهبردهای تقویت تعامل با دانشآموزان و والدین و جبران کمبودهای آموزشی دستزدهاند
نسیم عبداله زاده؛ کیوان بلند همتان؛ محمد امجد زبردست
چکیده
چکیده
هدفِ پژوهش حاضر، ارائه روایتهای زنانِ از نابرابرهای جنسیتی در میدانِ آموزش است تا بتوان عوامل و مکانیسمهای این نابرابری را در مناطقِ حاشیهای نایسر ِشهرِ سنندج شناسایی و تحلیل نمود. برای این منظور از سه دیدگاه فمینیستی، بوردیویی و چافتز برای مبانی نظری سود جسته و از روشِ تحلیلِ روایتِ مضمونی که در آن عدم قطعیت، پیچیدگی ...
بیشتر
چکیده
هدفِ پژوهش حاضر، ارائه روایتهای زنانِ از نابرابرهای جنسیتی در میدانِ آموزش است تا بتوان عوامل و مکانیسمهای این نابرابری را در مناطقِ حاشیهای نایسر ِشهرِ سنندج شناسایی و تحلیل نمود. برای این منظور از سه دیدگاه فمینیستی، بوردیویی و چافتز برای مبانی نظری سود جسته و از روشِ تحلیلِ روایتِ مضمونی که در آن عدم قطعیت، پیچیدگی و تضادها و دوگانگی را برنمیتابد و زندگی و موقعیت فرودست زنان را نشان میدهد، استفادهشده است. با 18 نفر از زنانی که تجربه زندگی و آموزش در نایسر را داشتهاند مصاحبه به عمل آمد و نتیجه تحلیل روایت زنان نشان میدهد که نابرابری در چهار حوزه خانواده، مراکز آموزشی، اجتماع محلی و فضای فکری و فرهنگی حاکم روی میدهد و در چهار مضمون اصلی؛ فقر مادی و عدم سرمایه فرهنگی خانوادهها، فرسودگی تحصیلی ناشی از نابرابری جنسیتی، احساس محرومیت منزلتی/ حاشیهای و نظام مردسالارانه و تجانس آن با شرایط حاشیهنشینی جای میگیرد و نابرابری جنسیتی را تولید و بازتولید میکنند. باوجوداین، زنان آموزش را راهی برای ارتقاء، کسب منزلت و آگاهی خود دانسته اما شرایط حاشیهنشینی قدرت مانور کمتری به آنها میدهد. این شرایط برای زنان حاشیهنشین مضاعف میباشد. ازیکطرف زن بودن و نابرابری جنسیتی ناشی از آن و از طرف دیگر شرایط حاشیهنشینی، توأمان نابرابری در میدان آموزش را سبب شدهاند. در مورد اول میتوان بهنظام مردسالارانه و سلطه کلیشهها و عقاید آن و همچنین عدم استقلال مالی و قدرت تصمیمگیری زنان اشاره کرد و در دیگری شرایط ویژه حاشیهنشینی که در آن احساس محرومیت منزلتی/ حاشیهای، بیتوجه به نیازهای آموزشی در مدارس، ضعف اقتصادی و عدم سرمایه فرهنگی که خانوادهها با آن مواجه هستند، قابلذکر است.