محمدحسین پناهی
چکیده
ربع پایانی قرن بیستم با پدیده چرخش فرهنگی، به همراه پدیده پسامدرنیته و پساساختارگرایی، هم در بُعد واقعیت اجتماعی و هم در بُعد تحلیل اجتماعی، مصادف بوده است. این چرخش نهتنها نشاندهنده اهمیت یافتن بیشازپیش نقش فرهنگ در زندگی انسانها و در علوم انسانی و اجتماعی است، بلکه نشاندهنده فهم درستتر و عمیقتر از نقش و قدرت فرهنگ در ...
بیشتر
ربع پایانی قرن بیستم با پدیده چرخش فرهنگی، به همراه پدیده پسامدرنیته و پساساختارگرایی، هم در بُعد واقعیت اجتماعی و هم در بُعد تحلیل اجتماعی، مصادف بوده است. این چرخش نهتنها نشاندهنده اهمیت یافتن بیشازپیش نقش فرهنگ در زندگی انسانها و در علوم انسانی و اجتماعی است، بلکه نشاندهنده فهم درستتر و عمیقتر از نقش و قدرت فرهنگ در انواع ساحتهای زندگی بشری و تحلیل اجتماعی است، که مدتها تحتالشعاع عامل اقتصادی قرار گرفته بود. در این مقاله سعی میشود اولاً با پرداختن به موضوع توسعه فرهنگ و انواع و ابعاد آن اهمیت توسعه فرهنگ و توسعه فرهنگی مورد حث قرار گیرد. ثانیاً، سعی میشود با استفاده از مطالعات مفاخر در رابطه با نقش فرهنگ در توسعه اقتصادی، اجتماعی و سیاسی نشان داده شود که توسعه عرصههای گوناگون جامعه بدون توسعه فرهنگ نه میتواند مداوم و پایدار باشد، و نه میتواند در جهت خودشکوفایی و تکامل انسانی قرار گیرد. بدین معنی توسعه عرصههای گوناگون جامعه باید توسعهای مبتنی بر فرهنگ ایرانی – اسلامی و یا به معنای دقیق کلمه «توسعه فرهنگی» باشد، تا تلاشهای کشور در جهت پیشرفت اسلامی ایرانی مقرون با موفقیت گردد.