برای دستیابی به توسعه، پیچیدهترین معمای حل نشدة روستاها بویژه درکشورهای جهان سوم، "برنامهریزی" از ضروریات انکار ناپذیر است. از طرفی برای موفقیت در برنامهریزی و رسیدن به توسعه، اولین گام، بررسی و شناخت واقعی از سطح برخورداری، توانمندیها، محدودیتها و عدم تعادلهای منطقهای میباشد.
هر چندتاکنون کوششهای فراوانی در زمینة ...
بیشتر
برای دستیابی به توسعه، پیچیدهترین معمای حل نشدة روستاها بویژه درکشورهای جهان سوم، "برنامهریزی" از ضروریات انکار ناپذیر است. از طرفی برای موفقیت در برنامهریزی و رسیدن به توسعه، اولین گام، بررسی و شناخت واقعی از سطح برخورداری، توانمندیها، محدودیتها و عدم تعادلهای منطقهای میباشد.
هر چندتاکنون کوششهای فراوانی در زمینة تعیین میزان و سطوح برخورداری در ایران به عمل آمده است - که خود حائز اهمیت میباشند- ، اما آنچه در پژوهش حاضر مد نظر است، تأکید بر این مسئله در سطح کلکشور، از دیدگاه برنامه ریزی روستایی و با استفاده از آخرین آمار رسمی کشور میباشد. در این پژوهشکه از نوع اسنادی- تحلیلی است، با توجه به نوع اطلاعات در دسترس، سطح پژوهش و مهارت پژوهشگران، از تلفیق روشهای تاکسونومی عددی و تحلیل خوشهای؛ در سطح مناطق روستایی 30 استان و با استفاده از 24 شاخص استفاده شده است. نتایج اولیه در روش تاکسونومی عددی نشان داد که: در مرحلة اول استانهای "تهران"و "سیستان و بلوچستان" و در مرحلة دوم استان "قزوین" ناهمگناند. نتایج نهایی پژوهش نشان از وجود شکاف در سطح مناطق روستایی استانها دارد، به طوری که بجز استان تهران که در مراحل اولیه پژوهش حذف شد، استانهای توسعه یافته و بسیار توسعه یافته در بین آنها مشخص نشد، 7.4% استانها در حد تا حدودی توسعه یافته، 51.85% استانها درحد محروم و 40.75% بسیار محروم اند. در ادامة پژوهش، به منظورکنترل و افزایش ضریب اطمینان و مقایسه نتایج، ارزیابی به روش خوشهای نیز انجام شد. دراین گروه بندی استانها در 5 گروه همگن و دارای مشخصات مشترک تقسیم بندی شده اند. مقایسة دو مدل نیز نشان از تشابه نسبی نتایج و بعبارتی دیگر همخوانی سطوح بدست آمده، در بین استانها دارد.