شیوع بیمارگونة ترجمه و اقتباس در گسترة تلاشهای علمی در حوزه علوم اجتماعی موجب گردیده است، تولیدات علمی که برگرفته از منابع متعدد و بعضاً متنوعی میباشند، فاقد دقتنظر در پدیدههای مورد بررسی، شوند. بهنظر میرسد که مشهورات، مبنای تحلیلها قرار گرفته و سهلالوصول بودن، دلیلی بر حقانیت استدلالها تلقی میشود. ...
بیشتر
شیوع بیمارگونة ترجمه و اقتباس در گسترة تلاشهای علمی در حوزه علوم اجتماعی موجب گردیده است، تولیدات علمی که برگرفته از منابع متعدد و بعضاً متنوعی میباشند، فاقد دقتنظر در پدیدههای مورد بررسی، شوند. بهنظر میرسد که مشهورات، مبنای تحلیلها قرار گرفته و سهلالوصول بودن، دلیلی بر حقانیت استدلالها تلقی میشود. در چنین فضایی، تکثیر تولیدات بر اساس استناد نویسندگان به یکدیگر، تدریجاً زمینهساز سرعت در تولید آثار علمی در حوزه علوم اجتماعی گردیده و افزایش آثار تولیدی، زحمت تولید آثار جدید (از نظر زمانی و نه از نظر محتوا) را بسیار کاهش داده است. ارجاع به آثار متعددی که بر اساس مشهورات و نه همراهی و کاووش عمیق در خصوص پدیدههای اجتماعی مورد بررسی، تولید شدهاند، از یکسو زحمت مستندسازی (پشتوانهسازی) را به کلی از موضوعیت انداخته و از سوی دیگر عملاً مانعی برای مواجهه مستقیم و بیواسطه با پدیدههای اجتماعی در کشور گردیده است.
در چنین فضای ملتهبی که البته فارغ از دغدغهها و نیازها نبوده و نیست، نمیتوان صرف تولید اثری جدید را، مثبت و راهگشا دانست و این واقعه را تولیدی محتوایی پنداشت. به نظر میرسد حجم انبوه تولید آثار در حوزه علوم اجتماعی عمدتاً ناظر بر افزایش کمیّت است که با توجه به مکانیسمی که توضیح داده شد، سرعت آن به نحو روزافزونی در حال افزایش میباشد، اما تولیدی که ناظر بر محتوا بوده، نیازی حیاتی است که به ندرت برآورده شده است. آیا وقت آن نرسیده است که لحظهای درنگ نماییم و در مورد چرایی تکرار بیحاصل پرسشها و پاسخهایی که «بنبستاندیشی» را به جای تلاش و نگاه به آینده بر ذهنیتها و رفتارها تحمیل مینمایند، بیندیشیم؟
مجموعه تحقیقات مسئلهمحور و روشمندی که به صورت مستمر در طی بیش از چهار دهه به انجام رسیدهاند، محتوای کتاب انسانشناسی یاریگری را تشکیل میدهند. در واقع، دکتر مرتضی فرهادی با چنین اقدام خطیری در فضای کنونی، فراخوانیْ عینی[1] برای تأمل و پرسش با هدف "تولید" در حوزة علوم اجتماعی به جای ترجمه، اقتباس و تکرار دادهاند. این کتاب، هرچند داعیهدار نخستین گامهای شکلگیری حوزه جدیدی در انسانشناسی است، اما عملاً تجدیدنظرطلبیِ عینی و عملیاتی بسیار قوی در حوزه مسئلهشناسی جامعه ایرانی ـ اسلامی و بلکه ساختیابی جوامع بشری و بازبینی تفکرات قالبی (Stereotypes)، انتقادات ایستا و غیرسازنده، تحلیلهای بنبستاندیشی و احساسات ناامیدانه نسبت به حال و آینده میباشد. در واقع، برخلاف بیشتر آثار انتقادی که صرفاً وجه سلبی نقد را به نمایش میگذارند، در این اثر، همنشینی سلب و ایجاب در سایه استفاده از آراء متنوع اندیشمندان با تعلقات فکری متفاوت در زمانهای گوناگون، سکویی مناسب برای عبور از روزمرهگی در اندیشهورزی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی میباشد. با برداشتن گامهایی بلند و استوار که مرهون بیش از چهار دهه تلاش کنجکاوانه و عالمانه در صحنه میدانِ واقعیتها و پدیدههای اجتماعی بوده است، میبایستی فرصت را غنیمت شمرد و در مسیر تثبیت راه پرفایده آغاز شده، تلاشِ برنامهریزی شده نمود