سیدمحمد بساطیان؛ مرتضی سالمی قمصری
چکیده
اصولاَ فرایند نظریهپردازی در هر دو روش کمی و کیفی مستلزم انجام مشاهدات متعدد است. در فرایند چرخهای تولید علم در هر دو روش، پیوند آشکاری بین نظریه و روش وجود دارد. پیوند بین نظریه و روش بدینمعنی است که خلق یک نظریه تعامل مستمری است بین مشاهده، تبیین و انجام مشاهدات جدید برای آزمون تبیین اولیه. در این میان نظریههای برخاسته از میدان ...
بیشتر
اصولاَ فرایند نظریهپردازی در هر دو روش کمی و کیفی مستلزم انجام مشاهدات متعدد است. در فرایند چرخهای تولید علم در هر دو روش، پیوند آشکاری بین نظریه و روش وجود دارد. پیوند بین نظریه و روش بدینمعنی است که خلق یک نظریه تعامل مستمری است بین مشاهده، تبیین و انجام مشاهدات جدید برای آزمون تبیین اولیه. در این میان نظریههای برخاسته از میدان تحقیق؛ به منزله یکی از گونههای تحقیق، به دنبال کشف و استدلال از دل دادههای میدانی است که ماحصل حضور محقق در میدان پژوهش است. در این روش، محقق در ارتباط نزدیک با پدیده مورد مطالعه قرار میگیرد و حال اگر مشاهدات خود را در عرصه میدان تحقیق با مشارکت همراه کند، با یکی کردن خود با پدیده مورد پژوهش، زمینه شناختی عمیق و مستحکم از پدیده را فراهم میکند. اما روششناسی کتاب انسانشناسی یاریگری گویای سبک علمی و خاص در ارائه یافتههای نگارنده این اثر است. بدین ترتیب که نگارنده به منظور بیان یافتههای خود به مثابه یک مردم شناس، بارها پل ارتباطی برای تولید علم، یعنی قیاس و استقراء را طی میکند؛ با استقراء شروع و با قیاس مباحث خود را کامل میکند. بدینصورت که وی از مشاهدات اولیه خود (که در نتیجه زندگی در کنار روستاییان است) برای نظریهسازی و از مشاهدات بعدی خود (که در نتیجه پژوهشهای میدانی و کتابخانهای است) برای نظریه-آزمایی بهره میگیرد. از طرف دیگر نظریهپرداز نظریه یاریگری جهت آسان فهم کردن و مستدل کردن یافتههای خود، هر دم از نردبان انتزاع پایین میآید و آن را با مشاهدات عینی تثبیت میکند. تشریح مفاهیم ذهنی با کمک مصادیق عینی منجر به سهولت درک یافتههای نظری برای مخاطب شده است.