موسی عنبری
چکیده
در ایران با وجود این که با منطق اسلامی به مقابله با مبانی نظریهپردازی غربی رفتهایم، اما درحرکت از فهم مبانی مفهومی به مبانی فرآیندی و زمینهای توفیق اندک داشتهایم. مطالعه توسعه، بافت محور، تاریخی و تجربهای، تفسیری و هویتی است اما در رویکردهای علمی ما، عمدتاً به شاخصهای صوری و منفرد اعم از مبانی، عوامل و کارگزاران ...
بیشتر
در ایران با وجود این که با منطق اسلامی به مقابله با مبانی نظریهپردازی غربی رفتهایم، اما درحرکت از فهم مبانی مفهومی به مبانی فرآیندی و زمینهای توفیق اندک داشتهایم. مطالعه توسعه، بافت محور، تاریخی و تجربهای، تفسیری و هویتی است اما در رویکردهای علمی ما، عمدتاً به شاخصهای صوری و منفرد اعم از مبانی، عوامل و کارگزاران توجه کردهایم، نه فرآیندهای کلان جامعهشناختی آن. در بینش توسعه، تمرکز بر مفاهیم و عوامل، نوعی نارسایی روشی قلمداد میشود. ما در بعد معنوی، واقعیت توسعه را مسئله پنداشتهایم تا راهحل. بنابراین فرض ناسازگاری را بزرگ کردهایم. اما در بعد مادی با فرض مطلوبیت تکنیک و خنثی بودگی آن از ارزش، به استقبال آن رفتهایم. درنتیجه این رویاروییها، در پذیرش و همسویی با توسعه و ابعاد آن، پیوسته گرفتار دو رویکرد متفاوت و به تعبیر ما نوعی قطب عرفان-تکنیک شدهایم که در آن بومگرایی مطرود بوده است. این قطب در همبستگی با سیاست، بهسرعت جای نظریه و بینش توسعه نشسته و علم اجتماعی فرهنگی را از صحنه خارج کرده است. خصیصه بارز هر دو رویکرد، تاریخگریزی، هویت گریزی و جمع گریزی (تفرد) است که در دعواهای اصلی با نظریهپردازی غربی، معمولاً مدافع سازوکارهای اصلی توسعه غربی (یعنی جداییهای توسعهساز) بودهاند. در این مقاله از ساز و کارهای اصلی توسعه و تحول اجتماعی سخن میگوییم و از مواضع اسلامی و ایرانیمان در مقابل آن پرسش میکنیم. در پایان، الگوی و اجزای اصلی توسعه بوم اندیش بهعنوان رویکردی جدید به توسعه بیان میشود.