per
دانشگاه علامه طباطبایی
برنامه ریزی رفاه و توسعه اجتماعی
2345-492X
2476-6429
2012-12-21
3
13
1
41
10.22054/qjsd.2013.826
826
Research Paper
تبیین نگرش مردم ایران نسبت به بخش تعاون و شرکتهای تعاونی
Examination of Internet Users’ Social Capital in Cyberspace and Non-Cyberspace:
A Case Study of Shahid Chamran University Students
محسن نیازی
mniazi@kashanu.ac.ir
1
محمد گنجی
m545_g@yahoo.com
2
محمد کارکنان نصر آبادی
3
دانشیارعلوم اجتماعی دانشگاه کاشان
استادیارعلوم اجتماعی دانشگاه کاشان
دانشجوی دکتری رفاه اجتماعی دانشگاه کاشان
این پژوهش باهدف بررسی نگرش مردم به تعاون و شرکتهای تعاونی در ایران انجام شده است. روش تحقیق آن پیمایش و شیوه نمونهگیری، در انتخاب استانها وشهرستانها، تصادفی ساده و در انتخاب پاسخگویان سهمیهای و متناسب با گروههای شغلی بوده است. حجم نمونه مقتضی براساس فرمول کوکران 1550 نفر محاسبه شده است. کنکاش در ویژگیهای جامعه آماری بر اساس پرسشنامه طراحی شده دارای روایی، منجربه نتایج متعددی شده که برخی از آنها عبارتند از: در کل میزان آگاهی بیشتر پاسخگویان از برنامهها و عملکرد تعاونی و میزان مشارکت بیشتر آنها در حد متوسط روبه پایین بوده است. بیشتر پاسخگویان دارای نگرش مثبت به تعاون و تعاونیها میباشند. میانگین فردگرایی افراد پایینتر از حد متوسط طیف، میانگین تقدیرگرایی بیشتراز حد متوسط طیف، میانگین آیندهنگری کمتر از حد متوسط طیف و میانگین نوگرایی پاسخگویان کمتر از حد متوسط طیف میباشد. در کل، میانگین نمره پاسخگویان به سوالات سرمایه اجتماعی، پایین تر از حد متوسط طیف است. نگرش زنان و مردان به تعاون و تعاونیها تفاوت معناداری ندارد. با افزایش سن پاسخگویان شاهد افزایش میزان نگرش مثبت به تعاون میباشیم. متاهلین نسبت به مجردان نگرش مثبتتری به تعاون و تعاونی دارند. افراد ساکن در شهرها نسبت به ساکنان روستایی، دارای نگرش مثبتتری به تعاون هستند. با افزایش فردگرایی در افراد، نگرش مثبت آنان نسبت به تعاون کاهش مییابد. بین سایر ویژگیهای شخصیتی همانند تقدیرگرایی، آیندهنگری و نوگرایی با نگرش به تعاون رابطه معنادار دیده نمیشود. میزان سرمایه اجتماعی افراد دارای رابطه مستقیم و معنادار با نگرش مثبت به تعاونی است و این رابطه در مشارکت اجتماعی بیشتر از اعتماد، دیده میشود. در مجموع براساس رگرسیون چندمتغیره، دو متغیر فردگرایی و سرمایه اجتماعی، 27 درصد از تغییرات نگرشی پاسخگویان به تعاونی را تبیین میکنند. اثر فردگرایی بر نحوه نگرش به تعاونی منفی و برابر 25- درصد و اثر سرمایه اجتماعی 15 درصد است. بنابراین میزان فردگرایی اثر منفی و غیرمستقیم و سپس سرمایه اجتماعی اثرمستقیم و معنادار به نگرش مثبت درباره تعاون و تعاونی در مدل رگرسیونی دارند.
Internet, as a media, with an astounding growth in recent years has had significant impacts on human social life. The present paper aimed to investigate the role of internet on users’ social capital in cyberspaces and non cyberspaces. The bonding and bridging dimensions of social capital in cyberspaces and non cyberspaces were focused. It was a survey study and the research instrument was questionnaire. 313 subjects were selected by stratified random sampling method from among the students of ShahidChamranUniversity. The results showed that therewas a significant and positive relation between duration of using Internet and societal using of Internet with social capital (bonding/bridging) in cyberspaces. Therewas also a significant and negative relation between duration of using Internet and social capital (bonding/bridging) in non cyberspaces. Therewas no significant relation between societal using of Internet and social capital (bonding/bridging) in non cyberspaces. Moreover, therewas a negative and significant relation between social capital in cyberspaces and that of non cyberspaces. It indicates that increase in social capital in cyberspace leads to decrease in social capital in non cyberspace.
https://qjsd.atu.ac.ir/article_826_398295aa2470d10ca93aa2dd6485e43e.pdf
تعاون
شرکت تعاونی
نگرش
گرایش
فردگرایی
تقدیرگرایی
آینده نگری
نوگرایی
سرمایه اجتماعی
Internet
Social Capital
cyberspace
per
دانشگاه علامه طباطبایی
برنامه ریزی رفاه و توسعه اجتماعی
2345-492X
2476-6429
2012-12-21
3
13
41
75
10.22054/qjsd.2013.827
827
Research Paper
تحلیل گفتمان سه برنامه توسعه با رویکردی به مسائل زنان و خانواده
Discourse Analysis of Three Development Plans Based on an Approach of Family and Women
محمدتقی کرمی قهی
1
استادیارعلوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی
توجه به مسائل زنان و خانواده در برنامههای توسعه یکی از الزامات و سیاستهای توسعه به شمار میآید. یکی از پیش شرطهای لازم جهت طراحی الگوی بومیتوسعه در ایران، نگاه انتقادی به برنامههای پیشین توسعه در ایران است. در این مقاله با مروری بر دیدگاهها و نظریات عمده درباره توسعه و با تأکید بر مسئله زن و خانواده، به تحلیل گفتمان برنامه سوم، چهارم و پنجم توسعه پرداخته شده است.در تحلیل گفتمان تلفیقی، از رویکردهای لاکلا، موف و فرکلاف استفاده شده است. برنامه توسعه سوم و چهارم به گفتمان اصلاح طلب و برنامه توسعه پنجم به گفتمان اصولگرا نسبت داده شده است. تأکید گفتمان اصلاح طلب بر نشانههای "اصلاحات"، "توسعه سیاسی" و "جامعه مدنی" است، اما در مقابل، تأکید گفتمان اصولگرا بر نشانههایی چون: "قانون اساسی"، "توسعه اقتصادی"، "عدالت"، "ارزشهای دینی و اخلاقی" و "استقلال" است. گفتمان اصلاح طلب در حوزه مربوط به توسعه جنسیتی تلفیقی از رویکردهای توانمندسازی و جنسیت و توسعه را نمایندگی میکند؛ اما، گفتمان اصولگرا با نگاهی انتقادی به رویکردهای عمده در نظریات توسعه تلاش در جهت نظریهپردازی بومی در حوزه مسائل زنان و خانواده با رویکرد خانواده گرایی دارد.
In designing developments plans, considering women and family issues is a required policy. Having a critical look at former development plans in Iran is one of the necessary pre-conditions for designing local models of developments. The present paper first reviews the literature of development and then, with an emphasis on the issue of family and women, analyzes the discourse of third, fourth and fifth developments plans. Hybrid discourse analyses are done with Laclau and Mouffe and Fairclough approaches. The third and fourth development plans are attributed to the reformist discourse and the fifth development plan is attributed to the conservative discourse. The emphasis of reformist discourse is on the signs of ‘reforms’, ‘political development’ and ‘civil society’. In contrast, the emphasis of conservative discourse is on other signs, including: ‘constitutional law’, ‘economic development’, ‘justice’, ‘moral and religious values’, and ‘independency’. In the domain of gender development, the reformist discourse adopts a mixture of empowering, gender and development approaches. However, the conservative discourse has a critical look at the main approaches in development theories and tries to define local theories of women and family issues with an approach of familism.
https://qjsd.atu.ac.ir/article_827_acd3bc1dee62c26b601c43ddd880803b.pdf
خانواده
زنان
توسعه
جنسیت
تحلیل گفتمان
Family
women
Development
Gender
discourse analysis
per
دانشگاه علامه طباطبایی
برنامه ریزی رفاه و توسعه اجتماعی
2345-492X
2476-6429
2012-12-21
3
13
75
115
10.22054/qjsd.2013.828
828
Research Paper
مطالعه کیفی فرهنگ آپارتماننشینی در شهر همدان
A Qualitative Study of Culture of Living in Apartments in the City of Hamedan
احمد محمدپور
1
جلیل کریمی
2
شعبان ولیزاده
3
دکتری جامعه شناسی دانشگاه بوعلی سینا همدان
دکتری جامعه شناسی نظری-فرهنگی دانشگاه رازی کرمانشاه
کارشناس ارشد مردم شناسی دانشگاه بوعلی سینا همدان
هدف جستار بررسی مردمشناختی فرهنگ آپارتماننشینی در شهر همدان است. چارچوب نظری مطالعه مبتنی بر رویکرد انسانشناسی فضا و مسکن آموس راپاپورت است. میدان مورد مطالعه سه مجتمع مسکونی در شهر همدان، یعنی مجتمعهای آپارتمانی «سعیدیه، مدنی و بوعلی» است. بدین منظور با «مطلعان کلیدی» شامل هیئت مدیره، نگهبانان، کادر خدماتی و 40 نفر از ساکنان این سه مجتمع مصاحبه نیمهساختیافته انجام شده است. روش اجرای تحقیق، مردمنگاری میدانی بوده، دادهها با دو فن مصاحبه و مشاهده مستقیم گردآوری و با روش تحلیل محتوای کیفی تجزیه و تحلیل شدهاند. یافتههای مطالعه نشان میدهد که در شهر همدان، با توجه به مهاجرت بیرویه از روستاها و شهرهای کوچک به مرکز استان، زندگی آپارتماننشینی رونق یافته و همزمان بر مسائل آن نیز افزوده شده است. توسعه نامتوازن و بدون برنامه و در نتیجه آسیبزای فرآیند آپارتماننشینی، مشکلات رفتاری، تعاملی و فرهنگی از مشخصههای شیوه زندگی آپارتماننشینی در همدان محسوب میشوند.
The present paper aimed to anthropologically examine the culture if living I apartments in the city of Hamedan. The theoretical framework for this study is the anthropology of space and place by Amos Rapoport. The studied field included three residential complex of ‘Sa’idiyyeh, Madani and Bu Ali’ in the city of Hamedan. Semi-structured interviews were conducted with the ‘key informants’, including the board of directors, watchmen, service men and 40 residents of the three complexes. The methodology applied in this study was ethnographic fieldwork. The data was collected through interviews and direct observation and was analyzed using the qualitative content analysis method. Findings show that due to excessive migration from villages and small cities to the center of province, living in apartments has become more common and at the same time, its related issues and problems have risen up. Un-balanced and un-planned development of living in apartments leads to behavioral, interactional and cultural problems which are the characteristics of living in apartments in Hamedan.
https://qjsd.atu.ac.ir/article_828_a112cedabd5d4900071ea581dd6b7d0f.pdf
آپارتماننشینی
انسانشناسی فضا
توسعه شهری
روش کیفی
شهرنشینی
همدان
Living in Apartments
Anthropology of Space
Urban Development
Qualitative Method
Urbanization
Hamedan
per
دانشگاه علامه طباطبایی
برنامه ریزی رفاه و توسعه اجتماعی
2345-492X
2476-6429
2012-12-21
3
13
115
158
10.22054/qjsd.2012.3317
3317
Research Paper
بررسی عوامل موثر بر مشارکت اجتماعی ساکنین در تحقق طرحهای توسعه شهری«نمونه موردی: پیاده راه سازی حوزه تاریخی شهر تهران منطقه 12»
Examination of the Factors Affecting the Inhabitants’ Social Participation in Urban Development Projects:
A Case Study of Building Pedestrian Ways in the Historical Texture of Tehran (Region 12)
افسانه ادریسی
a_edrisi@iau-tnb.ac.ir
1
مرجان شجاعی
2
استادیارجامعه شناسی دانشگاه آزاد اسلامی تهران شمال
کارشناس ارشدجامعه شناسی دانشگاه آزاد اسلامی تهران شمال
هدف این پژوهش شناسایی عوامل موثر بر مشارکت اجتماعی کسبه بافت تاریخی شهر تهران (منطقه 12) در تحقق طرحهای شهری (پیاده راه سازی) است. روش مورد استفاده در این پژوهش کمّی و پیمایشی است و از ابزار پرسشنامه برای گردآوری اطلاعات استفاده شده است. حجم نمونه این تحقیق 155 نفر بوده که با روش نمونهگیری خوشهای توام با روش تصادفی انتخاب شدهاند. چارچوب مفهومی این تحقیق، تلفیقی است از مفاهیم موجود در آراء نظریه پردازانی چون پارسونز، هومنز، لرنر، دال، امرسون، لیپست، گیدنز و کلمن در باب مشارکت اجتماعی و نیز دیدگاه کسانی چون لوهمان، اُفه، پاکستون و گیدنز در مورد اعتماد. از نظریه دورکیم،هالبواکس و ریکور نیز پیرامون موضوع خاطرات جمعی در این تحقیق استفاده شده است. از آنجایی که بخشی از این تحقیق درمورد نقش رابطه اجتماعی و همچنین انگیزه اقتصادی در فرایند مشارکت است سعی شده است از نظریات پارسونز، زیمل وتونیس و نظریه کنش عقلانی نیز استفاده شود. این پژوهش بدنبال فهم رابطه بین مشارکت اجتماعی (متغیروابسته) با مقولاتی چون خاطره جمعی، انگیزه اقتصادی، اعتماد و رابطه اجتماعی به عنوان متغیرهای اصلی و نوع شغل، مالکیت، موقعیت مکانی مغازه، تحصیلات و درآمد به عنوان متغیر فرعی است. نتایج حاصل از آزمون همبستگی پیرسون و سایر آزمونها نشان میدهد به غیر از «متغیر مالکیت» رابطه معناداری میان متغیرهای یاد شده و مشارکت وجود دارد. نتایج حاصل از آزمون چند متغیره نیز نشان داد که متغیرهای مستقل مجموعاً 59 درصد از واریانس متغیر وابسته را تبیین میکنند که در این میان «انگیزه اقتصادی» سهم بیشتری را نسبت به سایر متغیرها به خود اختصاص داده است. نتایج این تحقیق بطور کلی نشان میدهد که مشارکت اجتماعی در بین کسبه بافت تاریخی تهران، به عنوان یک عنصر تاثیرگذار در محیط اجتماعی شناخته شده است و کسبه درک مناسبی از اهمیت مشارکت اجتماعی در محل کسب و کار خود دارند.
The present study aimed to identify factors affecting the social participation of shopkeepers in Tehran historical texture (Region 12) in urban projects (building pedestrian ways). It was a quantitative-survey research and the data was collected through questionnaires. Using stratified random sampling method, 155 subjects were selected from among shopkeepers in the region 12 of Tehran. The theoretical framework of this research was a mixture of viewpoints of Parsons, Homans, Lerner, Dahl, Emerson, Lipest, Giddens and Coleman in the field of social participation and the viewpoints of Luhman, Offe, Paxton and Giddens in the field of social trust. For collective memory, the viewpoints of Durkheim, Halbwachs and Ricœur. The present paper aimed at explaining the relationship between social participation (depending variable) and categories such as collective memory, economic incentive, social trust and relationship (main variables) and the type of job, ownership and location of shop, educational degree and income (subsidiary variables). The results of Pearson Correlation Test showed that there was a significant relationship between the mentioned variables (except the variable of ownership) and the degree of participation. The results of the multivariate test also indicated that independent variables explained 59% of depending variable variance and the variable of ‘economic incentive’ is of a more contribution among them. Generally, the conclusion was that the social participation among shopkeepers in the historical texture of Tehran is identified as an effective element in the social environment and shopkeepers have an appropriate understanding of the importance of their social participation in the place of their business.
https://qjsd.atu.ac.ir/article_3317_359a49ac5f4e9cc40d0c76076f7354c6.pdf
مشارکت اجتماعی
خاطره جمعی
اعتماد اجتماعی
انگیزه اقتصادی
رابطه اجتماعی
Social Participation
Collective Memory
social trust
Economic Incentive
Social Relationship
per
دانشگاه علامه طباطبایی
برنامه ریزی رفاه و توسعه اجتماعی
2345-492X
2476-6429
2012-12-21
3
13
159
190
10.22054/qjsd.2012.3321
3321
Research Paper
بررسی سرمایه اجتماعی کاربران اینترنتی در فضای سایبر و غیر سایبر(مورد مطالعه: دانشجویان دانشگاه شهید چمران اهواز)
Examination of Internet Users’ Social Capital in Cyberspace and Non-Cyberspace:
A Case Study of Shahid Chamran University Students
علی حسین حسین زاده
alihos81@yahoo.com
1
محمدعلی مومبینی
mmombeini@yahoo.com
2
شهروز فروتن کیا
3
استادیارجامعه شناسی دانشگاه چمران اهواز
دانشجوی کارشناس ارشدجامعه شناسی دانشگاه تهران
دانشجوی کارشناسی ارشدجامعه شناسی دانشگاه چمران اهواز
اینترنت به مثابه یک رسانه با رشد حیرت انگیز در سالهای اخیر، تاثیر بسزایی بر زندگی اجتماعی انسان داشته است. در این مقاله سعی بر آن است تا نقش اینترنت بر سرمایه اجتماعی کاربران در فضای سایبر و غیرسایبر بررسی شود. سرمایه اجتماعی در فضای سایبر و غیر سایبر با ابعاد ارتباطی و حمایتی در نظر گرفته شده است. روش بررسی در این تحقیق، پیمایشی و ابزار سنجش پرسشنامه میباشد. نمونه تحقیق شامل 313 نفر از دانشجویان دانشگاه شهید چمران اهواز است که از طریق نمونهگیری طبقهای انتخاب شدهاند. یافتههای تحقیق نشان میدهد که از سویی میان میزان ساعت استفاده از اینترنت و استفاده اجتماعی از اینترنت با سرمایه اجتماعی (ارتباطی، حمایتی) در فضای سایبر رابطه مثبت و معناداری وجود دارد و از سوی دیگر میان میزان ساعت استفاده از اینترنت و سرمایه اجتماعی در فضای غیر سایبر رابطه معنادار و معکوسی وجود دارد و همچنین میان استفاده اجتماعی از اینترنت با سرمایه اجتماعی (ارتباطی، حمایتی) در فضای غیر سایبر رابطه معناداری وجود ندارد. یافتههای تحقیق همچنین نشان میدهد میان سرمایه اجتماعی در فضای سایبر و سرمایه اجتماعی در فضای غیر سایبر رابطه معنادار و معکوسی وجود دارد که نشانگر این امر است که با افزایش سرمایه اجتماعی در فضای سایبر سرمایه اجتماعی در فضای غیر سایبر کاهش پیدا میکند.
Internet, as a media, with an astounding growth in recent years has had significant impacts on human social life. The present paper aimed to investigate the role of internet on users’ social capital in cyberspaces and non cyberspaces. The bonding and bridging dimensions of social capital in cyberspaces and non cyberspaces were focused. It was a survey study and the research instrument was questionnaire. 313 subjects were selected by stratified random sampling method from among the students of ShahidChamranUniversity. The results showed that therewas a significant and positive relation between duration of using Internet and societal using of Internet with social capital (bonding/bridging) in cyberspaces. Therewas also a significant and negative relation between duration of using Internet and social capital (bonding/bridging) in non cyberspaces. Therewas no significant relation between societal using of Internet and social capital (bonding/bridging) in non cyberspaces. Moreover, therewas a negative and significant relation between social capital in cyberspaces and that of non cyberspaces. It indicates that increase in social capital in cyberspace leads to decrease in social capital in non cyberspace.
https://qjsd.atu.ac.ir/article_3321_afb257b0731d9a8c0678ae0b6f6e14e1.pdf
اینترنت
سرمایه اجتماعی
فضای سایبر
فضای غیرسایبر
Internet
Social Capital
cyberspace
per
دانشگاه علامه طباطبایی
برنامه ریزی رفاه و توسعه اجتماعی
2345-492X
2476-6429
2012-12-21
3
13
191
222
10.22054/qjsd.2012.3324
3324
Research Paper
مدلیابی موانع کارآفرینی سازمانی در بانک رفاه کارکنان استان مازندران
Modeling of Barriers to Organizational Entrepreneurship in Refah Banks of Mazandaran Province
محمدمهدی پرهیزکار
1
علی اکبر آقاجانی افروزی
aghajaniali3@yahoo.com
2
محمدولی درینی
3
استادیارمدیریت بازرگانیدانشگاه علامه طباطبایی
دانشجوی دکتری مدیریت بازرگانی دانشگاه پیام نور
استادیارمدیریت بازرگانیدانشگاه پیام نور
توسعه و ترویج کارآفرینی در جامعه، با حمایت و پشتیباتی دولت و سازمانهای دولتی امکان پذیر است. اما واقعیت این است که سازمانهای دولتی زمانی میتوانند به ترویج اثربخش کارآفرینی در جامعه کمک کنند که ابتدا خود کارآفرین باشند. به همین دلیل امروزه کارآفرینی نه تنها به عنوان یک راهکار برای درگیر شدن با چالشهای کسب و کار، بلکه یکی از مهمترین پارادایمهای نوین اداره امور بخش دولتی محسوب میگردد که بر پایهاین پارادایم، نظریه دولت کارآفرین مطرح گردیده است. در راستای توجه و اهمیت دادن به متغیر کارآفرینی و کارآفرینان بعنوان موتور رشد و توسعه سازمانها و جوامع بطور عام و بانک رفاه کارکنان استان مازندران بطور خاص، این تحقیق با هدف بررسی و تبیین مدل اثرگذاری موانع کارآفرینی سازمانی در بانکهای رفاه به منظور پاسخگویی به مسئله نامشخص بودن مدل بومیموانع کارآفرینی سازمانی، ضمن مروری جامع بر ادبیات موضوعی مربوط به کارآفرینی، سه متغیر داخلی، محیطی و برآیندی بعنوان موانع کارآفرینی سازمانی بانک رفاه شناسایی شدند. بر مبنای آن پرسشنامهای 44 سوالی طی چهار مرحله تهیه و تنظیم شد که پایایی آن با ضریب 85/0 مورد تأیید قرار گرفت. این پرسشنامه بصورت تصادفی طبقه بندی شده در اختیار 223 نفر از پرسنل عضو جامعه آماری 528 نفری پرسنل بانک رفاه استان مازندران قرار داده شد. سپس دادههای گردآوری شده از پرسشنامههای عودت داده شده در قالب روش شناسی تحقیق کتابخانهای و میدانی، پس از کدگذاری وارد نرم افزارهای SPSS و Lisrel شده و مورد آزمون قرار گرفته است. نتیجه تحقیق نشان داده است که اثرگذاری هر سه مانع مورد تأیید قرار گرفته که در هر یک از متغیرها چند عامل تهدیدهای بیشتری را برای سازمان ایجاد میکردند.
Development of entrepreneurship in society is possible only if supported by government and public organizations. The fact is that public organizations can help the effective promotion of entrepreneurship, if they, themselves, be entrepreneurs. Therefore, entrepreneurship is not only considered as a solution to business challenges, but also is regarded as one of the important modern parameters of administrating public sector. Based on this parameter, the theory of Entrepreneurial government is presented. Focusing on the entrepreneurship variable and entrepreneurs as development origins for societies and organizations, the present paper aimed to investigate the modeling of barriers to organizational entrepreneurship in Refah banks. First the literature of entrepreneurship was reviews and then three internal, environmental and consequential variables were determined at barriers to organizational entrepreneurship in Refah banks. A questionnaire including 44 questions were developed at 4 stages and its reliability coefficient was calculated 0.85. Using the stratified random sampling method, the questionnaires were given to 223 subjects selected from among 528 employees of Refah banks in Mazandaran province. The study was a library and fieldwork and the collected data was analyzed using SPSS and Liseral software. The results showed that all the three mentioned variables were proved as effective barriers and in each of them, there were some factors more threatening to the organization.
https://qjsd.atu.ac.ir/article_3324_6c8a872b91b5414ea8f301bd4d48b2f5.pdf
مدل یابی
معادلات ساختاری
موانع کارآفرینی سازمانی
بانک رفاه کارکنان
استان مازندران
Modeling
structural equations
Barriers to Organizational Entrepreneurship
Refah Bank
MazandaranProvince
per
دانشگاه علامه طباطبایی
برنامه ریزی رفاه و توسعه اجتماعی
2345-492X
2476-6429
2012-12-21
3
13
226
253
10.22054/qjsd.2013.849
849
Research Paper
تقدم میدان بر نظریه در ارائه نظریه یاریگری در ایران
The Priority of Field over Theory in Presenting Helping Theory in Iran
سیدمحمد بساطیان
1
مرتضی سالمی قمصری
salemimr@gmail.cim
2
کارشناس ارشد برنامه ریزی رفاه اجتماعی دانشگاه علامه طباطبائی
مدرس تاریخ دانشگاه علامه طباطبائی و پژوهشگر دانش بومی
اصولاَ فرایند نظریهپردازی در هر دو روش کمی و کیفی مستلزم انجام مشاهدات متعدد است. در فرایند چرخهای تولید علم در هر دو روش، پیوند آشکاری بین نظریه و روش وجود دارد. پیوند بین نظریه و روش بدینمعنی است که خلق یک نظریه تعامل مستمری است بین مشاهده، تبیین و انجام مشاهدات جدید برای آزمون تبیین اولیه. در این میان نظریههای برخاسته از میدان تحقیق؛ به منزله یکی از گونههای تحقیق، به دنبال کشف و استدلال از دل دادههای میدانی است که ماحصل حضور محقق در میدان پژوهش است. در این روش، محقق در ارتباط نزدیک با پدیده مورد مطالعه قرار میگیرد و حال اگر مشاهدات خود را در عرصه میدان تحقیق با مشارکت همراه کند، با یکی کردن خود با پدیده مورد پژوهش، زمینه شناختی عمیق و مستحکم از پدیده را فراهم میکند. اما روششناسی کتاب انسانشناسی یاریگری گویای سبک علمی و خاص در ارائه یافتههای نگارنده این اثر است. بدین ترتیب که نگارنده به منظور بیان یافتههای خود به مثابه یک مردم شناس، بارها پل ارتباطی برای تولید علم، یعنی قیاس و استقراء را طی میکند؛ با استقراء شروع و با قیاس مباحث خود را کامل میکند. بدینصورت که وی از مشاهدات اولیه خود (که در نتیجه زندگی در کنار روستاییان است) برای نظریهسازی و از مشاهدات بعدی خود (که در نتیجه پژوهشهای میدانی و کتابخانهای است) برای نظریه-آزمایی بهره میگیرد. از طرف دیگر نظریهپرداز نظریه یاریگری جهت آسان فهم کردن و مستدل کردن یافتههای خود، هر دم از نردبان انتزاع پایین میآید و آن را با مشاهدات عینی تثبیت میکند. تشریح مفاهیم ذهنی با کمک مصادیق عینی منجر به سهولت درک یافتههای نظری برای مخاطب شده است.
Basically, the process of theory building, whether qualitative or quantitative, requires several observations. In the cycle of science production, there is an obvious link between theory and method; i.e. theorization is a result of continuous interaction between observations, explaining them and new observations to explain the former ones. The theories based on fieldworks are to discover and argue the field data which is collected by the researcher who had been present in the field of research. In fieldworks, the researchers are in close contact with the studied phenomenon. If they add participation to their observations and identify themselves with the studied phenomenon, then they will be able to prepare the ground for a deep understanding of it. The methodology of the book ‘Anthropology of Helping’[1] is indicative of a special scientific style in presentation of findings by the author. To present his findings, the author, as an anthropologist, frequently resorts to comparison and argumentation. He starts with argumentation and then continues with comparison. He uses his basic observations (resulted by living among rural people) for theory building and then, using his subsequent observations (resulted by fieldworks and library studies) he tests the theories. Meanwhile, to make his findings organized and easy to understand, he leaves abstractness and proves them using objective observations. Explanation of abstract concept using objective examples helps the readers to better understand the theoretical findings.
https://qjsd.atu.ac.ir/article_849_84e0c1e8a0755453b52b2d71563db6b5.pdf
پژوهش میدانی
مشاهده مشارکتی
نظریهآزمایی
نظریهپردازی
نظریه یاریگری
Fieldworks
Participant Observation
Theory Testing
Theory Building
Helping Theory