نسیم عبداله زاده؛ کیوان بلند همتان؛ محمد امجد زبردست
چکیده
چکیده
هدفِ پژوهش حاضر، ارائه روایتهای زنانِ از نابرابرهای جنسیتی در میدانِ آموزش است تا بتوان عوامل و مکانیسمهای این نابرابری را در مناطقِ حاشیهای نایسر ِشهرِ سنندج شناسایی و تحلیل نمود. برای این منظور از سه دیدگاه فمینیستی، بوردیویی و چافتز برای مبانی نظری سود جسته و از روشِ تحلیلِ روایتِ مضمونی که در آن عدم قطعیت، پیچیدگی ...
بیشتر
چکیده
هدفِ پژوهش حاضر، ارائه روایتهای زنانِ از نابرابرهای جنسیتی در میدانِ آموزش است تا بتوان عوامل و مکانیسمهای این نابرابری را در مناطقِ حاشیهای نایسر ِشهرِ سنندج شناسایی و تحلیل نمود. برای این منظور از سه دیدگاه فمینیستی، بوردیویی و چافتز برای مبانی نظری سود جسته و از روشِ تحلیلِ روایتِ مضمونی که در آن عدم قطعیت، پیچیدگی و تضادها و دوگانگی را برنمیتابد و زندگی و موقعیت فرودست زنان را نشان میدهد، استفادهشده است. با 18 نفر از زنانی که تجربه زندگی و آموزش در نایسر را داشتهاند مصاحبه به عمل آمد و نتیجه تحلیل روایت زنان نشان میدهد که نابرابری در چهار حوزه خانواده، مراکز آموزشی، اجتماع محلی و فضای فکری و فرهنگی حاکم روی میدهد و در چهار مضمون اصلی؛ فقر مادی و عدم سرمایه فرهنگی خانوادهها، فرسودگی تحصیلی ناشی از نابرابری جنسیتی، احساس محرومیت منزلتی/ حاشیهای و نظام مردسالارانه و تجانس آن با شرایط حاشیهنشینی جای میگیرد و نابرابری جنسیتی را تولید و بازتولید میکنند. باوجوداین، زنان آموزش را راهی برای ارتقاء، کسب منزلت و آگاهی خود دانسته اما شرایط حاشیهنشینی قدرت مانور کمتری به آنها میدهد. این شرایط برای زنان حاشیهنشین مضاعف میباشد. ازیکطرف زن بودن و نابرابری جنسیتی ناشی از آن و از طرف دیگر شرایط حاشیهنشینی، توأمان نابرابری در میدان آموزش را سبب شدهاند. در مورد اول میتوان بهنظام مردسالارانه و سلطه کلیشهها و عقاید آن و همچنین عدم استقلال مالی و قدرت تصمیمگیری زنان اشاره کرد و در دیگری شرایط ویژه حاشیهنشینی که در آن احساس محرومیت منزلتی/ حاشیهای، بیتوجه به نیازهای آموزشی در مدارس، ضعف اقتصادی و عدم سرمایه فرهنگی که خانوادهها با آن مواجه هستند، قابلذکر است.