کرم حبیب پور گتابی
چکیده
مقاله حاضر به بررسی جامعهشناسانة سیاست آموزشی در ایران با دستگاه مفهومی «حکومتمندی» و براساس چارچوب «تحلیل حکومت» میشل دین، در سه بُعد عقلانیتها / گفتمانها، تکنولوژیها و سوژههای حکومت میپردازد. پارادایم روششناسیِ مورد استفاده، ترکیبی است از دو روش «تحلیل گفتمان» و «تبارشناسی». جامعه آماری تحقیق ...
بیشتر
مقاله حاضر به بررسی جامعهشناسانة سیاست آموزشی در ایران با دستگاه مفهومی «حکومتمندی» و براساس چارچوب «تحلیل حکومت» میشل دین، در سه بُعد عقلانیتها / گفتمانها، تکنولوژیها و سوژههای حکومت میپردازد. پارادایم روششناسیِ مورد استفاده، ترکیبی است از دو روش «تحلیل گفتمان» و «تبارشناسی». جامعه آماری تحقیق را، متون سیاست آموزشی مندرج در قوانین برنامه توسعه در دو دوره پیش و بعد از انقلاب اسلامی ایران تشکیل میدهند. یافتهها نشان داد که حکومتمندی حاکم بر سیاست آموزشی در ایران، حکومتمندی نومحافظهکار است که با ایدههای مسلطی همچون بازگشت به گذشته، حفظ و تثبیت نظم، توجه به ارزشها، هژمونی دولت و تمرکزگرایی مشخص میشود. سیاستهای آموزشی ایران، از طریق ترکیبی از تکنولوژیهای سلطه / قدرت (حکومت بر دیگران) و خود (حکومت بر خود) اتفاق میافتند. همچنین، سوبژکتیویتههای سیاست آموزشی در برنامههای توسعه پیش و بعد از انقلاب، شکل متفاوتی داشتهاند. بهطوریکه در برنامههای پیش از انقلاب، مهمترین ویژگی سوژهها عمدتاً شامل فنیگرایی، حرفهایگریی، اشتغالزایی و کارآفرینی است، اما در زمان بعد از انقلاب، وجه اخلاقی سوژهها، در کنار وجه حرفهای، غالب گشت. دلالت نتایج بر آن است که هدف غایی سیاست آموزشی در ایران، هدایت رفتار سوژهها وفقِ ارزشهای غایی حکومتمندی نومحافظهکار است.