یاسر باقری
چکیده
میدان سیاستگذاری اجتماعی پس از انقلاب 1357، شاهد بروز سیاستهای متفاوتی بوده اما سیاست تعدیل یارانهها جایگاه ویژهای در آن داشته است و تغییرات متعدد کنشگران سیاسی و سیاستی در چهار دهه اخیر، تاثیر چندانی در جایگاه مسئله تعدیل و پاسخ سیاستی به آن نداشته است. هدف پژوهش حاضر، بررسی چرایی تداوم این رویکرد در بازه مورد بررسی (ازمنظر ...
بیشتر
میدان سیاستگذاری اجتماعی پس از انقلاب 1357، شاهد بروز سیاستهای متفاوتی بوده اما سیاست تعدیل یارانهها جایگاه ویژهای در آن داشته است و تغییرات متعدد کنشگران سیاسی و سیاستی در چهار دهه اخیر، تاثیر چندانی در جایگاه مسئله تعدیل و پاسخ سیاستی به آن نداشته است. هدف پژوهش حاضر، بررسی چرایی تداوم این رویکرد در بازه مورد بررسی (ازمنظر رویکردی شناختشناسانه) و توصیف مواجهات دولت و مجلس با این موضوع است. چارچوب مفهومی پژوهش متکی بر کاربست مفهوم پارادایم در حوزه سیاستگذاری اجتماعی است که توان تبیین تداوم سیاست مذکور را دارد. روش پژوهش، کیفی و اسنادی بوده و متکی بر تحلیل محتوای مشروح مذاکرات مجلس در 10 دوره پس از انقلاب اسلامی است. براساس یافتههای پژوهش، ایده تعدیل، تحت حمایت پارادایمی قرار داشته که بر میدان سیاستگذاری مسلط است و همه مولفههای پارادایم سیاستگذاری (چارچوب تفسیری، اهدف، ابزار، نهاد حکمرانی) را داراست. در دوره پساانقلاب دولت و مجلس با این پارادایم همراهی کردهاند و اگرچه گاه به تعویق یا توقف سیاست تعدیل روی آوردهاند اما هیچگاه پارادایم سیاستگذاری را تغییر ندادهاند؛ و تنها اقدام موفق علیه این پارادایم نیز درسطح نهادینهسازی ناکام ماند. براساس نتایج پژوهش، علل شکست کوششها برای جایگزینی پارادایم سیاستگذاری تعدیل، عدمتوجه به همه عناصر چارچوب پارادایم سیاستگذاری و بهویژه عدماستقلال نهاد حکمرانی از اقتدار سازمان برنامهوبودجه بوده است.