این پژوهش با اتکای به نظریهاستر بزرف در باره فرآیند توسعه در پی پاسخ گویی بهاین پرسش است که آیا ورود تکنولوژی منجر به توانمندی زنان شالیکار شمال ایران شده است؟ برای پاسخگویی بهاین پرسش از روش کیفی استفاده شده است و نسلی از زنان در یک دوره 15 ساله مورد مطالعه قرار گرفته است. و تحول فعالیتها، فرصتها و منابع در دسترس آنان مورد ...
بیشتر
این پژوهش با اتکای به نظریهاستر بزرف در باره فرآیند توسعه در پی پاسخ گویی بهاین پرسش است که آیا ورود تکنولوژی منجر به توانمندی زنان شالیکار شمال ایران شده است؟ برای پاسخگویی بهاین پرسش از روش کیفی استفاده شده است و نسلی از زنان در یک دوره 15 ساله مورد مطالعه قرار گرفته است. و تحول فعالیتها، فرصتها و منابع در دسترس آنان مورد مشاهده و بررسی قرار گرفت. به نظر میرسید که با ورود تکنولوژی عملاً نقشهای زنان کاهش یافته و آنان به حاشیه فعالیت تولیدی رانده شده و دسترسی آنان به منابع مالی قدرت کاهش یافتهاست. مشاهدات حکایت از تفاوت ابزارهای مورد استفاده زنان و مردان و نیز جدایی نقشهای آنان داشت. در فرآیند توسعه و در فعالیتهایی که شرایط و امکانات منطقه اجازه ورود تکنولوژی را به آنان میداد، نقشها از فعالیتهای زنانه خارج شده و به فعالیتهای مردانه افزوده شده است. پیامد کاهش فعالیتهای زنان آن بود که کنترل محدود زنان بر منابع قدرت مالی حاصل از مالکیت برنح یا زمین و نیز فروش آن، بیش از پیش کم شود و دسترسی آنان به منابع تشویق کننده قدرت از جمله مالکیت نیز محدود شود. تغییر این نقشها زنان را بیشتر به زنان خانه دار تبدیل کرده و روابط اجتماعی آنان را نیز در سطح محلی با دیگر زنان کاهش دادهاست.
پول به مثابه متغیری اقتصادی و مجرد از شرایط و بستر فرهنگی، اجتماعی شناخته شده است. بدین ترتیب این انتظار وجود دارد که پول فاقد حساسیت جنسیتی باشد. در فرآیند توسعه معمولاً برای فقرزدایی، ایجاد فرصتهای برابر و به ویژه توانمندی زنان، مقادیر متفاوتی پول به دلایل و شیوههای گوناگون به اجتماعات محلی تزریق میشود؛ که اعتبارات خرد ...
بیشتر
پول به مثابه متغیری اقتصادی و مجرد از شرایط و بستر فرهنگی، اجتماعی شناخته شده است. بدین ترتیب این انتظار وجود دارد که پول فاقد حساسیت جنسیتی باشد. در فرآیند توسعه معمولاً برای فقرزدایی، ایجاد فرصتهای برابر و به ویژه توانمندی زنان، مقادیر متفاوتی پول به دلایل و شیوههای گوناگون به اجتماعات محلی تزریق میشود؛ که اعتبارات خرد از جمله متداول ترین آنها است. اعتبارات خرد با وارد کردن مبالغ اندکی پول به اجتماعات زنان، انتظار دارد که زنان بتوانند کسب و کار کوچکی راهاندازی و با پس انداز وام خود را تادیه کنند. اما از سوی دیگر زنان احتمالاً در معرض انتظارات دیگری نیز قرار دارند که از بستر اجتماعی، فرهنگی برمیخیزد. پرسش این مقاله عبارت از این است که: اگر پول به مثابه یک عامل ایجاد کننده توسعه و توانمندی به یک اجتماع محلی از زنان تزریق شود، آیا تاثیرگذاری آن فارغ از بستر اجتماعی و فرهنگی خواهد بود؟ با توجه به حساسیت اجتماعات محلی در باره پاسخگویی به مسائل مالی، یک گروه از زنان زنبوردار مورد مطالعه موردی قرار گرفتند. برای انجام این مطالعه از روشهای ژرفانگر به مدت 7 سال، استفاده شد؛ در عین حال برای گردآوری دادههای کمی از پیمایش نیز استفاده شده است. تئوریهای مربوط به پول بیانگر تفاوت رفتار زنان و مردان با پول است. این پژوهش نشان میدهد که زنان در خلال زندگی روزمره، درک ویژه خود را از مفهوم پول به نمایش میگذارند و با اتکای به این درک امور مالی خود را مدیریت میکنند. نقشها و انتظارات اجتماعی از زنان به مثابه مادر و همسر عامل تعیین کننده در مدیریت منابع مالی در دسترس زنان است. با افزایش درآمد، انتظارات آنان از خود و همچنین انتظارات اعضای خانواده از آنان تغییر مییابد و برای پاسخگویی به این انتظارات است که زنان تصمیم میگیرند پول خود را برای ایفای نقشهای جدید هزینه کنند.