برنامهریزی وکالتی اصطلاحی بود که پال دیویدوف[1] برای نخستین بار در مقالهای در مجلة انجمن برنامهریزان آمریکا به کار برد. این نظریه در نیمة دوم دهة شصت شکل گرفت و در دهة هفتاد مورد اقبال و توجه قرار گرفت و در انگلستان و آمریکا با جرح و تعدیلهایی به اجرا درآمد. دیویدوف پیشنهاد میکند که گروههای مختلف اجتماعی اجازه داشته باشند که ...
بیشتر
برنامهریزی وکالتی اصطلاحی بود که پال دیویدوف[1] برای نخستین بار در مقالهای در مجلة انجمن برنامهریزان آمریکا به کار برد. این نظریه در نیمة دوم دهة شصت شکل گرفت و در دهة هفتاد مورد اقبال و توجه قرار گرفت و در انگلستان و آمریکا با جرح و تعدیلهایی به اجرا درآمد. دیویدوف پیشنهاد میکند که گروههای مختلف اجتماعی اجازه داشته باشند که طرحها و برنامههای رقیب برای توسعة شهر، منطقه یا محله پیشنهاد کنند. این طرحها میتوانند با هم رقابت کنند و از میان آنها بهترین طرح یا برنامه برای توسعه انتخاب شود. وی مطرح میکند که اگر آن طور که نظریة برنامهریزی سنتی ادعا میکند، برنامهریزی فرایندی عقلانی و تکنوکراتیک باشد، قاعدتاً همة این برنامهها باید مثل هم باشند. زیرا همگی براساس روششناسی و مبانی نظری واحدی تهیه شدهاند. اما در جاهایی که این اتفاق افتاده است برنامهها مثل هم نبودهاند و همین نکته نشان میدهد که برنامهریزی موضوعی فنی و تکنوکراتیک نیست بلکه با ارزشها و اولویتهای مردم رابطه دارد. با ا پذیرش کثرتگرایی در برنامهریزی، واژة وکالتی معنا پیدا میکند، زیرا برنامهریز به عنوان یک متخصص نقش وکیل اجتماعات شهری یا روستایی، گروههای شغلی، قومی ونژادی، شهرها، منطقهها، و یا حتی کشورها را برعهده میگیرد. نکتة مهم در اینجاست که برنامهریزی که وکیل یک گروه یا اجتماع میشود میبایست ارزشها، منافع و اولویتهای آن گروه را باور داشته باشد، با آنها همدردی کند، به نفع اهداف آنها تبلیغ کند و در جهت تحقق اهدافشان بکوشد.
[1]. Paul Davidof