موسی عنبری؛ محمد مهدی زاده اردکانی
چکیده
هدف کلی پژوهش حاضر شناخت کم وکیف فعالیت های سازمان های مردم نهاد در تسهیلگری و ارائه خدمات در راستای تاب آوری اجتماعی است در اینجا بر نقش و اقدامات موسسه نیکوکاری ابرار در مناطق روستائی شهرستان قائنات در برابر پدیده کم آبی تمرکز شده است.این تحقیق،پژوهشی اکتشافی وبارویکردکیفی انجام شده است. ابزارجمع آوری داده ها؛مصاحبه ی نیمه ساختاریافته ...
بیشتر
هدف کلی پژوهش حاضر شناخت کم وکیف فعالیت های سازمان های مردم نهاد در تسهیلگری و ارائه خدمات در راستای تاب آوری اجتماعی است در اینجا بر نقش و اقدامات موسسه نیکوکاری ابرار در مناطق روستائی شهرستان قائنات در برابر پدیده کم آبی تمرکز شده است.این تحقیق،پژوهشی اکتشافی وبارویکردکیفی انجام شده است. ابزارجمع آوری داده ها؛مصاحبه ی نیمه ساختاریافته و برای تجزیه وتحلیل داده های حاصل ازمصاحبه،از تکنیک تحلیل مضمون استفاده شده است.هرچندافرادموثر زیادی درموسسات مردم نهادوجوددارند اما این پژوهش حاصل تلاش مصاحبه با 16 نفراز تسهیلگران موسسه ابرار است که به صورت مستقیم با جامعه محلی در ارتباط بوده و در آن جا به فعالیت پرداخته اند. با آغاز فرآیند کدگذاری، 372 مفهوم اولیه، 57 مضمون فرعی و 13 مضمون اصلی شناسائی شد.یافته هانشان می دهدموسسه ابراردرحوزه های اقتصادی،اجتماعی،زیرساختی، محیط زیست و کشاورزی و بهداشت و سلامت،به تسهیلگری پرداخته و هدایت فعالیت های مردمی رابر عهده داشته است یافته ها نشان می دهد بی اعتمادی اولیه مردم بی اعتمادی مردم به نهادهای دولتی ضعف نیروی انسانی با کیفیت در روستا و تورم و مشکلات اقتصادی ازجمله چالش هایی است که موسسه با آن ها روبرو بوده است تجربه وفعالیت های موسسه ابراردرروستاهای موردمطالعه نشان می دهدمی توان به سازمان های مردم نهادبه عنوان یک ظرفیت اجتماعی داوطلبانه برای ارتقای تاب آوری اجتماعی مناطق روستائی و سازگاری آن ها در برابر کم آبی امیدوار بود
موسی عنبری
چکیده
در ایران با وجود این که با منطق اسلامی به مقابله با مبانی نظریهپردازی غربی رفتهایم، اما درحرکت از فهم مبانی مفهومی به مبانی فرآیندی و زمینهای توفیق اندک داشتهایم. مطالعه توسعه، بافت محور، تاریخی و تجربهای، تفسیری و هویتی است اما در رویکردهای علمی ما، عمدتاً به شاخصهای صوری و منفرد اعم از مبانی، عوامل و کارگزاران ...
بیشتر
در ایران با وجود این که با منطق اسلامی به مقابله با مبانی نظریهپردازی غربی رفتهایم، اما درحرکت از فهم مبانی مفهومی به مبانی فرآیندی و زمینهای توفیق اندک داشتهایم. مطالعه توسعه، بافت محور، تاریخی و تجربهای، تفسیری و هویتی است اما در رویکردهای علمی ما، عمدتاً به شاخصهای صوری و منفرد اعم از مبانی، عوامل و کارگزاران توجه کردهایم، نه فرآیندهای کلان جامعهشناختی آن. در بینش توسعه، تمرکز بر مفاهیم و عوامل، نوعی نارسایی روشی قلمداد میشود. ما در بعد معنوی، واقعیت توسعه را مسئله پنداشتهایم تا راهحل. بنابراین فرض ناسازگاری را بزرگ کردهایم. اما در بعد مادی با فرض مطلوبیت تکنیک و خنثی بودگی آن از ارزش، به استقبال آن رفتهایم. درنتیجه این رویاروییها، در پذیرش و همسویی با توسعه و ابعاد آن، پیوسته گرفتار دو رویکرد متفاوت و به تعبیر ما نوعی قطب عرفان-تکنیک شدهایم که در آن بومگرایی مطرود بوده است. این قطب در همبستگی با سیاست، بهسرعت جای نظریه و بینش توسعه نشسته و علم اجتماعی فرهنگی را از صحنه خارج کرده است. خصیصه بارز هر دو رویکرد، تاریخگریزی، هویت گریزی و جمع گریزی (تفرد) است که در دعواهای اصلی با نظریهپردازی غربی، معمولاً مدافع سازوکارهای اصلی توسعه غربی (یعنی جداییهای توسعهساز) بودهاند. در این مقاله از ساز و کارهای اصلی توسعه و تحول اجتماعی سخن میگوییم و از مواضع اسلامی و ایرانیمان در مقابل آن پرسش میکنیم. در پایان، الگوی و اجزای اصلی توسعه بوم اندیش بهعنوان رویکردی جدید به توسعه بیان میشود.