کمال خالق پناه؛ علی کاظمی؛ اختر جلوند
چکیده
چکیده مفهوم توسعه به مثابه پروژهای نظری و عملی بخشی از زندگی شخصی و اجتماعی است. تحلیل و بازخوانی مطالعات توسعه برای تداوم پروژه توسعه اجتناب ناپذیر است. این مقاله در شکل فراسنتز کیفی به بازخوانی مطالعات توسعه انسانی حوزه زنان میپردازد. هدف ما واسازی صورتبندی موضوعی و معرفتشناختی حاکم بر مطالعات توسعه انسانی زنان است. در ...
بیشتر
چکیده مفهوم توسعه به مثابه پروژهای نظری و عملی بخشی از زندگی شخصی و اجتماعی است. تحلیل و بازخوانی مطالعات توسعه برای تداوم پروژه توسعه اجتناب ناپذیر است. این مقاله در شکل فراسنتز کیفی به بازخوانی مطالعات توسعه انسانی حوزه زنان میپردازد. هدف ما واسازی صورتبندی موضوعی و معرفتشناختی حاکم بر مطالعات توسعه انسانی زنان است. در این راستا ضمن بررسی نظریههای راجع به زنان، جنسیت و توسعه، سعی خواهیم کرد، جایگاه مطالعات توسعه انسانی زنان را در تاریخ مطالعات نظری توسعه، زنان و جنسیت بررسی کنیم. فراسنتز روش ارزیابی مظالعات کیفی با هدف شناخت و تعیین صورتبندی موضوعی و نظری حاکم بر یک میدان مطالعاتی خاص است. فراسنتز نقد زمینههای معرفتی، نظری و کرداری مطالعات یک حوزه خاص برای فراهم کردن فهمی چند بعدی از تجربهها، کردارها و نهادها و مسائل است. هدف فراسنتز تفسیری و نه استقرایی است. این فراسنتز در میدان مطالعات توسعه زنان در پی این پرسش بود که رابطه نظری توسعه، زنان و جنسیت چگونه صورتبندی شده است . برای اینکار مقالات با روش کیفی در فصلنامه زن در توسعه و سیاست را در فاصله سالهای 1380 – 1392 به مثابه هدف خود در نظر گرفتیم. نتیجهگیری مقاله این است که سیاستهای مطالعات توسعه انسانی زنان در چارچوب تعریف زیستی از زنان بوده و بحث از زمینههای تاریخی و ساختاری و ایدئولوژیک برساختن عاملیت زنانه و توانمندیها و محدودیتها غایب مطالعات توسعه انسانی زنان است .
احمدعلی یوسفی
چکیده
نظریههای توسعه انسانی مبتنی بر نگاه سکولاری و انسانمحوری، مدعی هستند که برای تحول اجتماعی و اقتصادی جامعه انسانی ارائهشدهاند. اما موفقیّت چندانی به لحاظ نظری و اجرایی نداشتهاند. مشکل اصلی این نظریهها آن است که به عامل اصلی تحول توسعه که انسان باشد ناظر نیستند. تمام این نظریهها در چارچوب سرمایهسالاری نظام اقتصادی سرمایهداری ...
بیشتر
نظریههای توسعه انسانی مبتنی بر نگاه سکولاری و انسانمحوری، مدعی هستند که برای تحول اجتماعی و اقتصادی جامعه انسانی ارائهشدهاند. اما موفقیّت چندانی به لحاظ نظری و اجرایی نداشتهاند. مشکل اصلی این نظریهها آن است که به عامل اصلی تحول توسعه که انسان باشد ناظر نیستند. تمام این نظریهها در چارچوب سرمایهسالاری نظام اقتصادی سرمایهداری سکولار، ارائه و پیگیری میشوند. این جریان هرگز قادر نیست، نقش اصلی را در فرآیند توسعه به انسان بدهد. امّا بر پایه مبانی هستیشناختی نظام اقتصادی اسلام، ضمن اینکه سرمایه و صاحب سرمایه، نقش مناسبی در فرآیند تحقق جامعه پیشرفته اسلامی دارد، به انسان بهعنوان عامل اصلی بسترساز تحقق پیشرفت اقتصادی جامعه اسلامی، نقش اساسی داده میشود و با ارائه و اجرای مدلهای مردمسالاری اقتصادی، انسانها در فرآیند اقتصادی به سمت انسان موردنظر اسلام، متحول شده و بهوسیله چنین انسانهایی جامعه مطلوب پیشرفته اقتصادی از منظر اسلام، دستیافتنی میشود. ظرفیت مدلهای مردمسالاری اقتصادی برای تحقق جامعه پیشرفته اقتصادی یکسان نیستند؛ بنابراین، هر مدلی دارای ظرفیت بیشتری باشد، در اولویت قرار میگیرد.